[صفت]

actionable

/ˈækʃənəbl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more actionable] [حالت عالی: most actionable]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عملی

  • 1.The research is aimed at getting actionable solutions.
    1. هدف این تحقیق به دست آوردن راه‌حل‌های عملی است.

2 قابل تعقیب قانونی قابل ارائه در دادگاه

  • 1.Our lawyer advised us that the breach of contract was actionable.
    1. وکیل‌مان ما را راهنمایی کرد که (آن) تخلف قابل تعقیب قانونی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان