Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فعال
2 . معلوم (دستور زبان)
3 . فعل معلوم (دستور زبان)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
active
/ˈæk.tɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more active]
[حالت عالی: most active]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فعال
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دایر
فعال
فعالانه
کاری
مترادف و متضاد
functioning
in action
operative
working
inactive
inert
1.It's important to stay active and get regular exercise.
1. مهم است که فعال بمانید و مرتب ورزش کنید.
2.They were both politically active.
2. آنها هر دو از لحاظ سیاسی فعال بودند [فعال سیاسی بودند].
2
معلوم (دستور زبان)
مترادف و متضاد
passive
1.Is that an active sentence or passive?
1. آیا آن جملهای معلوم است یا مجهول؟
[اسم]
active
/ˈæk.tɪv/
غیرقابل شمارش
3
فعل معلوم (دستور زبان)
مترادف و متضاد
active voice
تصاویر
کلمات نزدیک
activation
activate
actions speak louder than words.
actionable
action-packed
active citizen
actively
activism
activist
activity
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان