[فعل]

to ad-lib

/ˌæd ˈlɪb/
فعل ناگذر
[گذشته: ad-libbed] [گذشته: ad-libbed] [گذشته کامل: ad-libbed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فی البداهه گفتن بدون آمادگی قبلی صحبت کردن

مترادف و متضاد improvise
  • 1.I lost my notes and had to ad-lib the whole speech.
    1. من یادداشت هایم را گم کردم و تمام سخنرانی را فی البداهه گفتم.
  • 2.She abandoned her script and began ad-libbing.
    2. او فیلمنامه را رها کرد و شروع به فی البداهه گفتن کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان