[فعل]

to adorn

/əˈdɔrn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: adorned] [گذشته: adorned] [گذشته کامل: adorned]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تزیین کردن آراستن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آراستن تزیین کردن آرایش دادن
مترادف و متضاد decorate embellish furnish disfigure
  • 1.the pictures had adorned his walls.
    1. آن عکس ها دیوار های او را تزیین کرده بودند.
  • 2.We adorned the tree with ornaments.
    2. ما درخت را با زیور آلات تزیین کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان