Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به دور از کیبورد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
AFK
(away from the keyboard)
/ˌeɪ ef ˈkeɪ/
1
به دور از کیبورد
informal
1.He’s going to be AFK for a few days so won’t be able to work on the project.
1. او چند روزی دور از کیبورد خواهد بود و قادر نخواهد بود روی پروژه کار کند.
2.I didn’t ignore your message—I just went AFK to get a coffee.
2. من پیامهایت را نادیده نگرفتم؛ فقط دور از کیبورد بودم تا قهوه درست کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
walk in
walk away
3d
work towards
work through
air con
all or nothing
make allowances for
along with
arts and crafts
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان