[اسم]

alacrity

/əˈlækrəti/
غیرقابل شمارش

1 چابکی میل و رغبت

مترادف و متضاد eagerness willingness apathy
  • 1.she accepted the invitation with alacrity.
    1. او دعوت را با میل و رغبت پذیرفت.
  • 2.The waiter moved with alacrity because he perceived they were big tippers.
    2. گارسون با چابکی حرکت کرد چون تشخیص داد آنها انعام دهنده های خوبی هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان