[اسم]

alcoholic

/ˌæl.kəˈhɑ.lɪk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دائم‌الخمر

مترادف و متضاد inebriating intoxicating
  • 1.My father is an alcoholic.
    1. پدرم یک دائم‌الخمر است.
[صفت]

alcoholic

/ˌæl.kəˈhɑ.lɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more alcoholic] [حالت عالی: most alcoholic]

2 الکلی

معادل ها در دیکشنری فارسی: الکلی الکلی
  • 1.He ordered an alcoholic beverage.
    1. او یک نوشیدنی الکلی سفارش داد.

3 دائم‌الخمر الکلی

معادل ها در دیکشنری فارسی: مشروبخور
  • 1.His alcoholic daughter was the cause of his anxiety.
    1. دختر دائم‌الخمرش، دلیل اضطراب او بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان