1 همه تمام، کل

معادل ها در دیکشنری فارسی: جملگی همه همگان هرچه کلیه
مترادف و متضاد entire every
  • 1.I invited some of my colleagues but not all.
    1. برخی از همکارانم را دعوت کردم، اما نه همه.
  • 2.She's got four children, all under the age of five.
    2. او چهار بچه دارد، همه زیر 5 سال.
all of something/somebody
همه چیزی/کسی
  • 1. All of us had left by midnight.
    1. همه ما تا نیمه‌شب رفته بودیم.
  • 2. I've seen all of his movies.
    2. من همه فیلم‌های او را دیده‌ام.
all sorts of...
همه نوع ...
  • They had all sorts of jewelry for sale.
    آن‌ها همه نوع جواهرات برای فروش داشتند.
above all
مهم‌تر از همه
  • Above all, keep in touch.
    مهم‌تر از همه، در تماس باش.
کاربرد ضمیر all به معنای همه
ضمیر all به معنای "همه" وقتی در کنار اسم‌هایی که مفهوم مجموعه دارند قرار می‌گیرد به کل آن مجموعه اشاره می‌کند. به مثال زیر توجه کنید:
"all of his movies" (همه فیلم‌های او)

2 همه چیزی که تنها چیزی که

  • 1.All I ate yesterday was one banana.
    1. همه چیزی که دیروز خوردم یک موز بود.
کاربرد ضمیر all
ضمیر all در مفهوم "همه چیزی که" و "تنها چیزی که" است. در این مفهوم بعد از آن یک عبارت ربطی (relative clause) به‌کار می‌رود.
[قید]

all

/ɔːl/
غیرقابل مقایسه

3 کاملاً همه، تماماً، خیلی

مترادف و متضاد entirely exactly fully purely quite totally incompletely partially partly
  • 1.Now don't get all upset about it.
    1. حالا خیلی به‌خاطر آن ناراحت نشو.
  • 2.She was all excited.
    2. او خیلی هیجان‌زده بود.
all over someplace
همه جای چیزی/سرتاسر جایی
  • He's traveled all over the world.
    او به همه جای دنیا سفر کرده است.
all about something
همه چیز درباره چیزی
  • Tell me all about your trip.
    همه چیز راجع به سفرت را برایم تعریف کن.
all wet/eaten ...
کاملاً خیس/خورده شده و...
  • 1. The cake was all eaten last night.
    1. آن کیک دیشب کاملاً خورده شد.
  • 2. You're all wet!
    2. شما کاملاً خیس شده‌اید!
کاربرد واژه all به معنای کاملا
قید all به معنای "همه" زمانی به‌کار می‌رود که می‌خواهیم دربرگرفتن و کلی بودن چیزی را نشان دهیم. به مثال‌های زیر توجه کنید:
"all over the world" (همه جای دنیا). قید all در این مثال نشان‌دهنده این است که منظور ما کل دنیا است.
"all about your trip" (همه چیز راجع به سفرت)، یعنی تمام جزئیات و اتفاقات سفر.
کاربرد دیگر این واژه به معنی "کاملاً" است، یعنی عمل یا چیزی کامل انجام شده باشد. مثلا:
"all wet" (کاملاً خیس شده) یعنی سر تا پا و تمام بدن خیس شده است.
[تخصیص گر]

all

/ɔːl/

4 همه تمام، کل

  • 1.All my plants have died.
    1. تمام گیاهانم مرده‌اند.
  • 2.All the people you invited are coming.
    2. همه افرادی که دعوت کردی، می‌آیند.
  • 3.All this mail must be answered.
    3. تمام این نامه‌ها باید پاسخ داده شوند.
  • 4.He has lost all his money.
    4. او تمام پولش را از دست داده است.
all day/afternoon/week ...
تمام روز/بعدازظهر/هفته و...
  • 1. I've been studying all day.
    1. من تمام روز داشتم درس می‌خواندم.
  • 2. I've been waiting all afternoon for him to call.
    2. من تمام بعدازظهر منتظر بوده‌ام تا او تماس بگیرد.
  • 3. It rained all week.
    3. تمام هفته باران آمد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان