2.She's got four children, all under the age of five.
2.
او چهار بچه دارد، همه زیر 5 سال.
all of something/somebody
همه چیزی/کسی
1.
All of us had left by midnight.
1.
همه ما تا نیمهشب رفته بودیم.
2.
I've seen all of his movies.
2.
من همه فیلمهای او را دیدهام.
all sorts of...
همه نوع ...
They had all sorts of jewelry for sale.
آنها همه نوع جواهرات برای فروش داشتند.
above all
مهمتر از همه
Above all, keep in touch.
مهمتر از همه، در تماس باش.
کاربرد ضمیر all به معنای همه
ضمیر all به معنای "همه" وقتی در کنار اسمهایی که مفهوم مجموعه دارند قرار میگیرد به کل آن مجموعه اشاره میکند. به مثال زیر توجه کنید:
"all of his movies" (همه فیلمهای او)
2
همه چیزی که
تنها چیزی که
1.All I ate yesterday was one banana.
1.
همه چیزی که دیروز خوردم یک موز بود.
کاربرد ضمیر all
ضمیر all در مفهوم "همه چیزی که" و "تنها چیزی که" است. در این مفهوم بعد از آن یک عبارت ربطی (relative clause) بهکار میرود.
قید all به معنای "همه" زمانی بهکار میرود که میخواهیم دربرگرفتن و کلی بودن چیزی را نشان دهیم. به مثالهای زیر توجه کنید:
"all over the world" (همه جای دنیا). قید all در این مثال نشاندهنده این است که منظور ما کل دنیا است.
"all about your trip" (همه چیز راجع به سفرت)، یعنی تمام جزئیات و اتفاقات سفر.
کاربرد دیگر این واژه به معنی "کاملاً" است، یعنی عمل یا چیزی کامل انجام شده باشد. مثلا:
"all wet" (کاملاً خیس شده) یعنی سر تا پا و تمام بدن خیس شده است.
[تخصیص گر]
all
/ɔːl/
4
همه
تمام، کل
1.All my plants have died.
1.
تمام گیاهانم مردهاند.
2.All the people you invited are coming.
2.
همه افرادی که دعوت کردی، میآیند.
3.All this mail must be answered.
3.
تمام این نامهها باید پاسخ داده شوند.
4.He has lost all his money.
4.
او تمام پولش را از دست داده است.
all day/afternoon/week ...
تمام روز/بعدازظهر/هفته و...
1.
I've been studying all day.
1.
من تمام روز داشتم درس میخواندم.
2.
I've been waiting all afternoon for him to call.
2.
من تمام بعدازظهر منتظر بودهام تا او تماس بگیرد.