[قید]

altogether

/ˌɔːl.təˈgeð.ər/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جمعاً روی‌هم‌رفته

مترادف و متضاد completely on the whole overall totally partially relatively
  • 1.There were twenty people there altogether.
    1. جمعاً بیست نفر آنجا بودند.

2 کاملاً

معادل ها در دیکشنری فارسی: یک‌جا کلا
  • 1.I'm not altogether sure about the idea.
    1. من درباره آن ایده، کاملاً مطمئن نیستم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان