[اسم]

amenity

/əˈmɛnəti/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تسهیلات وسیله رفاهی

معادل ها در دیکشنری فارسی: تسهیلات
مترادف و متضاد convenience facility
  • 1.She had all the amenities of home when she went camping.
    1. او وقتی به اردو می‌رفت تمام تسهیلات خانگی را به همراه داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان