Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اصلاح کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to amend
/əˈmɛnd/
فعل گذرا
[گذشته: discarded]
[گذشته: discarded]
[گذشته کامل: discarded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
اصلاح کردن
بهتر کردن، ترمیم کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اصلاح کردن
تصحیح کردن
درست کردن
formal
specialized
مترادف و متضاد
correct
edit
revise
1.Each time they amended the plan, they made it worse.
1. هر بار که نقشه را اصلاح کردند آن را بدتر کردند.
2.It is time you amended your ways.
2. دیگر وقت آن است که راه خود را اصلاح کنید.
3.Rather than amend the club's constitution again, let us discard it and start afresh.
3. به جای اصلاح دوباره قانون باشگاه، بیایید که آن را کنار گذاشته و از نو شروع کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
amenable
amen
amelioration
ameliorate
amelia
amendment
amends
amenity
amenorrhea
america
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان