[فعل]

to ascend

/əˈsend/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: ascended] [گذشته: ascended] [گذشته کامل: ascended]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بلند شدن بالا رفتن، صعود کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: صعود کردن متصاعد شدن بالا آمدن
مترادف و متضاد rise descend
  • 1.Mist ascended from the valley.
    1. مه از دره بلند می شد.
  • 2.The air became colder as we ascended.
    2. هوا همینطور که بالاتر می رفتیم (صعود می کردیم) سردتر می شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان