Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بلند شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to ascend
/əˈsend/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: ascended]
[گذشته: ascended]
[گذشته کامل: ascended]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بلند شدن
بالا رفتن، صعود کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صعود کردن
متصاعد شدن
بالا آمدن
مترادف و متضاد
rise
descend
1.Mist ascended from the valley.
1. مه از دره بلند می شد.
2.The air became colder as we ascended.
2. هوا همینطور که بالاتر می رفتیم (صعود می کردیم) سردتر می شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
asamiya
as you wish
as you were
as you like
as yet
ascot
ascribe to
ash
ash bin
ash blond
کلمات نزدیک
asbo
asbestos
asap
asafoetida
as you walk in there's a large kitchen on the right.
ascendance
ascendancy
ascending
ascension
ascension day
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان