Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . هتک حرمت کردن
2 . تهمت زدن
3 . آب مقدس پاشیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to asperse
/ɐspˈɜːs/
فعل گذرا
[گذشته: aspersed]
[گذشته: aspersed]
[گذشته کامل: aspersed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
هتک حرمت کردن
بیاحترامی کردن
1.He aspersed the place and its inhabitants.
1. او به آن مکان و ساکنین آن هتک حرمت کرد.
2
تهمت زدن
a falsely aspersed man
یک مرد که به اشتباه به او تهمت زده شده
3
آب مقدس پاشیدن
تصاویر
کلمات نزدیک
asperity
aspen
aspect
asparagus
asp
aspersion
aspersions
asphalt
asphalted
asphalting
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان