[صفت]

at fault

/æt fˈɑːlt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more at fault] [حالت عالی: most at fault]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مقصر

معادل ها در دیکشنری فارسی: مقصر
  • 1.Her doctor was at fault for not sending her straight to a specialist.
    1. دکترش مقصر بود که مستقیماً او را پیش متخصص نفرستاده بود.
  • 2.I think the owners are at fault for not warning us.
    2. فکر می‌کنم مالکین مقصر هستند که به ما اخطار نداده بودند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان