Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تحلیل رفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to atrophy
/ˈætrəfi/
فعل ناگذر
[گذشته: atrophied]
[گذشته: atrophied]
[گذشته کامل: atrophied]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تحلیل رفتن
ضعیف کردن
مترادف و متضاد
waste away
1.Memory can atrophy through lack of use.
1. حافظه به خاطر عدم استفاه ممکن است ضعیف شود.
2.patients whose muscles have atrophied
2. بیمارانی که ماهیچه هایشان تحلیل رفته است
تصاویر
کلمات نزدیک
atrophied
atrocity
atrocious
atrium
atop
atropine
atropos
attach
attach a file
attachable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان