[فعل]

to avenge

/əˈvɛnʤ/
فعل گذرا
[گذشته: avenged] [گذشته: avenged] [گذشته کامل: avenged]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 انتقام گرفتن تلافی کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: انتقام گرفتن
مترادف و متضاد revenge
  • 1.He swore he would avenge his brother's death.
    1. او قسم خورد (که) انتقام مرگ برادرش را خواهد گرفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان