[صفت]

average

/ˈæv.rɪdʒ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more average] [حالت عالی: most average]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 معمولی متوسط

مترادف و متضاد medial normal ordinary usual exceptional outstanding
of average height/build/intelligence ...
با قد/هیکل/هوش و... متوسط [معمولی]
  • a student of average ability
    دانش‌آموزی با قابلیت‌های معمولی

2 میانگین

معادل ها در دیکشنری فارسی: معدل
an average rate/cost/price ...
نرخ/هزینه/قیمت و... میانگین
  • The average age of the students is 19.
    میانگین سن دانش‌آموزان، 19 (سال) است.
[اسم]

average

/ˈæv.rɪdʒ/
قابل شمارش

3 میانگین

معادل ها در دیکشنری فارسی: حد وسط میانگین
مترادف و متضاد mean median
average of an amount
میانگین یک مقدار
  • Prices have risen by an average of 4% over the past year.
    در سال گذشته، قیمت‌ها میانگین %4 افزایش یافته است.

4 میزان متوسط

[فعل]

to average

/ˈæv.rɪdʒ/
فعل گذرا
[گذشته: averaged] [گذشته: averaged] [گذشته کامل: averaged]

5 میانگین گرفتن معدل گرفتن

to average something
میانگین چیزی را گرفتن
  • If you average 10, 20 and 24, you get 18.
    اگر میانگین 10، 20 و 24 را بگیری، 18 حاصل می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان