[اسم]

aversion

/əˈvɜːrʒn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نفرت بیزاری، تنفر

معادل ها در دیکشنری فارسی: بیزاری تنفر کراهت
مترادف و متضاد dislike opposition
  • 1.a strong aversion
    1. تنفری شدید
  • 2.He had an aversion to getting up early.
    2. او از صبح زود بیدار شدن نفرت داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان