[فعل]

to avert

/ɐvˈɜːt/
فعل گذرا
[گذشته: averted] [گذشته: averted] [گذشته کامل: averted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جلوگیری کردن دفع کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: باز داشتن پیشگیری کردن
  • 1.He did his best to avert suspicion.
    1. او تمام تلاشش را کرد تا از (بروز) سوءظن جلوگیری کند.

2 برگرداندن

  • 1.She averted her eyes from the terrible scene in front of her.
    1. او چشمانش [نگاهش] را از صحنه مقابل رویش برگرداند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان