[صفت]

awry

/əˈraɪ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more awry] [حالت عالی: most awry]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کج چپ‌چپ، منحرف

معادل ها در دیکشنری فارسی: یک‌وری
  • 1.He rushed out, hat awry.
    1. او در حالی که کلاهش کج بود، با عجله بیرون دوید.

2 غلط اشتباه

  • 1.All my plans for the party had gone awry.
    1. همه برنامه‌های من برای مهمانی اشتباه پیش رفتند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان