Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پرستار بچه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
babysitter
/ˈbeɪ.biˌsɪt̬.ər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پرستار بچه
مترادف و متضاد
sitter
1.I can't find a babysitter for tonight.
1. نمیتوانم برای امشب پرستار بچه پیدا کنم.
2.I promised the babysitter that we'd be home by midnight.
2. من به پرستار بچه قول دادم که قبل از نیمهشب خانه باشیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
babysit
babylonic
babyish
babyhood
baby-sitter
baccalaureate
baccarat
baccate
bacchanal
bacchanalia
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان