[اسم]

backbone

/ˈbækˌboʊn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ستون فقرات

معادل ها در دیکشنری فارسی: ستون فقرات مازه
مترادف و متضاد spine
  • 1.She stood with her backbone rigid.
    1. او با ستون فقرات راست و محکم ایستاد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان