[فعل]

to bail out

/beɪl aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: bailed out] [گذشته: bailed out] [گذشته کامل: bailed out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 با وثیقه آزاد کردن کسی را با وثیقه آزاد کردن

  • 1.Clarke’s family paid £500 to bail him out.
    1. خانواده "کلارک" 500 پوند دادند تا او را با وثیقه آزاد کنند.

2 کمک کردن نجات دادن

  • 1.Ryan's late goal bailed out his team.
    1. گل دقیقه آخری "رایان" تیم را نجات داد.
  • 2.The government had to bail the company out of financial difficulty.
    2. دولت مجبور شد شرکت را از مشکل مالی نجات دهد.

3 آب را از قایق خالی کردن

  • 1.He had to stop rowing to bail water out of the boat.
    1. آنها مجبور شدند دست از پارو زدن بردارند تا آب را از قایق خالی کنند.

4 (با چتر نجات) از هواپیمای در حال سقوط بیرون پریدن

  • 1.The pilot bailed out and parachuted into the sea.
    1. خلبان با چتر نجات از هواپیمای در حال سقوط به دریا پرید.

5 فرار کردن (از یک موقعیت ناخوشایند)

  • 1.I'd understand if you wanted to bail out of this relationship.
    1. درکت می‌کنم (اگر) که بخواهی از این رابطه فرار کنی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان