[فعل]

to bake

/beɪk/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: baked] [گذشته: baked] [گذشته کامل: baked]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پختن (غذا) درست کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پختن
مترادف و متضاد cook
  • 1.Bake at 375 degrees for about 20 minutes.
    1. (آن را) در دمای 375 درجه به مدت 20 دقیقه بپزید.
to bake something
چیزی پختن
  • I baked a cake.
    من کیک پختم.
to bake something for somebody
برای کسی چیزی درست کردن
  • I'm baking a birthday cake for Alex.
    من دارم برای "الکس" کیک تولد درست می‌کنم.
to bake somebody something
برای کسی چیزی درست کردن
  • I'm baking Alex a cake.
    من دارم برای "الکس" کیک درست می‌کنم.

2 پختن (از گرما) گرم شدن، زیر آفتاب سوزاندن

informal
  • 1.The city was baking in a heatwave.
    1. شهر، داشت در موجی از گرما می‌پخت.
  • 2.We sat baking in the sun.
    2. ما زیر آفتاب نشستیم و از گرما پختیم.

3 پختن (با گرما) خشک کردن (با گرما)، خشک شدن (از گرما)

  • 1.The bricks are left in the kiln to bake.
    1. آجرها را در کوره می‌گذارند تا بپزند.
  • 2.The bricks were baked in the sun.
    2. آجرها زیر آفتاب پخته شدند.
  • 3.The sun had baked the ground hard.
    3. خورشید، زمین را سفت و خشک کرده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان