[اسم]

bakery

/ˈbeɪ.kə.ri/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نانوایی شیرینی پزی

معادل ها در دیکشنری فارسی: خبازی نانوایی
مترادف و متضاد bakeshop
  • 1.I buy all our bread from the local bakery.
    1. من تمام نان مان را از نانوایی محله می خرم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان