Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بالکن
2 . لژ بالا (تئاتر)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
balcony
/ˈbælkəni/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بالکن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ایوانک
بالکن
1.We had a drink out on the balcony and watched the sunset.
1. ما بیرون در بالکن یک نوشیدنی خوردیم و غروب خورشید را تماشا کردیم.
2
لژ بالا (تئاتر)
صندلیهای طبقه بالای سینما
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لژ
1.We have two seats in the balcony.
1. ما دو تا صندلی [جا] در لژ بالا داریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
balancing act
balanced diet
balanced
balance sheet
balance of power
bald
bald as an eagle
bald eagle
bald tyre
bald-headed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان