Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کچل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
bald
/bɔːld/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: balder]
[حالت عالی: baldest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کچل
بیمو، طاس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
طاس
کچل
مترادف و متضاد
bald-headed
hairless
hairy
1.At twenty he was already going bald.
1. او از 20 سالگی داشت کچل میشد.
2.He has a bald spot.
2. او یک نقطه کچلی دارد. [بخشی از سرش مو ندارد.]
تصاویر
کلمات نزدیک
balcony
balancing act
balanced diet
balanced
balance sheet
bald as an eagle
bald eagle
bald tyre
bald-headed
baldachin
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان