Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . امتناع ورزیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to balk
/bɔːk/
فعل ناگذر
[گذشته: balked]
[گذشته: balked]
[گذشته کامل: balked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
امتناع ورزیدن
مانع شدن
مترادف و متضاد
refuse to move
1.Many parents may balk at the idea of paying $300 for a pair of shoes.
1. خیلی از پدر و مادرها ممکن است از پرداختن 300 دلار برای یک جفت کفش امتناع بورزند.
تصاویر
کلمات نزدیک
baling
bali
baleful
baleen
bale
balky
ball
ball bearing
ball boy
ball game
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان