[اسم]

ballet

/bælˈeɪ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 باله (رقص)

معادل ها در دیکشنری فارسی: باله
  • 1.Both children do ballet.
    1. هر دو بچه رقص باله انجام می‌دهند.
ballet dancer
رقاص باله

2 نمایش باله

  • 1.I went to see a ballet.
    1. برای دیدن نمایش باله رفتم [رفتم یک نمایش باله ببینم].
توضیحاتی در رابطه با ballet
واژه ballet در این مفهوم اشاره دارد به نمایش داستانی که توسط رقاص‌های باله اجرا می‌شود، این نمایش شامل رقص و موسیقی می‌شود و صحبت و گفتگو در آن وجود ندارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان