Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . میخانه دار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
bartender
/ˈbɑrˌten.dər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
میخانه دار
پیشخدمت بار
1.I asked the bartender to put ice in my drink.
1. از میخانه دار خواستم که در نوشیدنی من یخ بریزد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
barrow
barroom
barrister
barricade
barrette
barter
base
base jump
base on
baseball
کلمات نزدیک
barry
barrow
barrister
barrio
barring
barter
barytes
bas-relief
basal
basalt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان