Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . صدای باس
2 . خارماهی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
bass
/beɪs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
صدای باس
بم، [گونهای از صدای بسیار بم مردان در اپرا]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باس
بم
1.He sings bass.
1. او (همیشه) با صدای باس میخواند.
2
خارماهی
ماهی بس
مترادف و متضاد
sea bass
1.Fresh sea bass is a great delicacy.
1. خارماهی آب شیرین خوراک لذیذ خوبی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
basque
basketwork
basketball player
basketball game
basketball
bass clef
bass guitar
bass guitarist
basset hound
bassinet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان