[اسم]

bass

/beɪs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 صدای باس بم، [گونه‌ای از صدای بسیار بم مردان در اپرا]

معادل ها در دیکشنری فارسی: باس بم
  • 1.He sings bass.
    1. او (همیشه) با صدای باس می‌خواند.

2 خارماهی ماهی بس

مترادف و متضاد sea bass
  • 1.Fresh sea bass is a great delicacy.
    1. خارماهی آب شیرین خوراک لذیذ خوبی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان