[اسم]

basketball

/ˈbɑːskɪtbɔːl/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بسکتبال

معادل ها در دیکشنری فارسی: بسکتبال
  • 1.He plays a lot of basketball.
    1. او خیلی بسکتبال بازی می‌کند.
کاربرد واژه basketball به معنای بسکتبال
واژه basketball به بازی ورزشی گفته می‌شود که دو تیم با پنج بازیکن با توپی بزرگ بازی می‌کنند و سعی می‌کنند توپ را درون سبدی که از یک حلقه آویزان است بیندازند.
به این نکته توجه کنید که این اسم غیرقابل شمارش است و s جمع نمی‌گیرد.

2 توپ بسکتبال

  • 1.My father gave me a basketball.
    1. پدرم یک توپ بسکتبال به من داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان