[اسم]

basket case

/ˈbæskət keɪs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آدم مضطرب آدم عصبی

informal
مترادف و متضاد overwrought
  • 1.When she found out that her in-laws were going to stay for a week, she was a basket case.
    1. وقتی که فهمید خانواده شوهرش قرار یک هفته بمانند، مضطرب شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان