[اسم]

basin

/ˈbeɪsən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حوضه تشت، سینک دستشویی

معادل ها در دیکشنری فارسی: حوضچه حوضه طشت لگن
  • 1.drainage basin
    1. حوضه آبریز
  • 2.She filled the basin with water and washed her face.
    2. او تشت را از آب پر کرد و صورتش را شست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان