Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . التماس کردن
2 . گدایی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to beg
/bɛg/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: begged]
[گذشته: begged]
[گذشته کامل: begged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
التماس کردن
درخواست کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
التماس کردن
مترادف و متضاد
beseech
implore
request
1.Tom begged her not to leave him.
1. "تام" به او التماس کرد که او را ترک نکند.
2
گدایی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گدایی کردن
1.A young woman was begging in the street.
1. زنی جوان در خیابان گدایی میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
befuddled
befriend
beforehand
before the ink is dry
before can say jack robinson
beggar
beggary
begging
begin
begrudge
کلمات نزدیک
befuddled
befuddle
befriend
befoul
beforehand
beget
beggar
beggary
begging
begging bowl
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان