[اسم]

berry

/ˈber.i/
قابل شمارش
[جمع: berries]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سته توت، [هر نوع میوه توت‌مانند]

معادل ها در دیکشنری فارسی: توت سته
  • 1.I love eating berries.
    1. من عاشق توت خوردن هستم.
  • 2.We picked a few of the berries.
    2. ما چند تا از توت‌ها چیدیم.

2 بری (نام خانوادگی) (Berry)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان