Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لو دادن
2 . خیانت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to betray
/bɪˈtreɪ/
فعل گذرا
[گذشته: betrayed]
[گذشته: betrayed]
[گذشته کامل: betrayed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
لو دادن
فاش کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لو دادن
formal
مترادف و متضاد
disclose
give away
reveal
conceal
hide
1.The child's eyes betrayed his fear of the fierce dog.
1. چشمان کودک، ترسش از سگ درنده را لو داد.
2.Without realizing what he was doing, the talkative soldier betrayed his unit's plans.
2. سرباز پرحرف بدون اینکه بفهمد چه میکند، نقشههای یگان نظامیاش را فاش کرد.
2
خیانت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خیانت کردن
نارو زدن
مترادف و متضاد
break one's promise to
cheat
double-cross
be loyal to
1.He promised never to betray her.
1. او قول داد (که) هرگز به او خیانت نکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
betony
betimes
betide
beth
betelgeuse
betrayal
betrayer
betroth
betrothal
betrothed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان