Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیکینی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
bikini
/bəˈkiː.ni/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیکینی
لباس شنای دو تکه (زنانه)
1.I need a new bikini.
1. به یک بیکینی جدید نیاز دارم.
2.One-piece swimsuits are more fashionable than bikinis this year.
2. مایوی یکتکه این روزها بیشتر از مایوی دوتکه مد است.
تصاویر
کلمات نزدیک
biking
biker
bike riding
bike
bijou
bilabial
bilateral
bilberry
bilbo
bilboes
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان