[فعل]

to bilk

/bɪlk/
فعل گذرا
[گذشته: bilked] [گذشته: bilked] [گذشته کامل: bilked]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کلاهبرداری کردن فریب دادن، سر کسی کلاه گذاشتن

مترادف و متضاد cheat defraud
  • 1.The lawyer discovered that this firm had bilked several clients out of thousands of dollars.
    1. آن وکیل پی برد که این شرکت از چندین مشتری هزاران دلار کلاهبرداری کرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان