Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
انگیسی
المانی
فرانسه
ترکیه
search
bill
/bɪl/
/bɪl/
اسم
1. صورتحساب
قبض
2. لایحه
3. اسکناس
4. آگهی
5. منقار
نوک
6. بیل (اسم کوچک مردانه)
فعل
1. صورتحساب دادن
(هزینه) مطالبه کردن
اسم
1 . صورتحساب
قبض
اسم
2 . لایحه
اسم
3 . اسکناس
اسم
4 . آگهی
اسم
5 . منقار
نوک
اسم
6 . بیل (اسم کوچک مردانه)
فعل
1 . صورتحساب دادن
(هزینه) مطالبه کردن
اسم
1
bill
[اسم]
1
صورتحساب
قبض
مترادف:
account
invoice
a bill for an amount of money
صورتحسابی به مبلغ ...
We
got
a
bill
for
$23 . 50 .
ما صورتحسابی به مبلغ 23.50 دلار دریافت کردیم.
a bill for something
صورتحساب برای چیزی
They
sent
us
a
bill
for
the
work
they
had
done
.
آنها به خاطر کاری که انجام داده بودند صورتحسابی برای ما ارسال کردند.
to pay the bills
صورتحسابها را پرداخت کردن
I
paid
the
bills .
من صورتحسابها را پرداخت کردم.
the telephone/electricity/gas bill
قبض تلفن/برق/گاز
اسم
2
bill
[قابل شمارش]
[اسم]
2
لایحه
1.
the
civil
rights
bill
1. لایحه حقوق مدنی
to introduce/approve/reject a bill
یک لایحه معرفی کردن/تصویب کردن/رد کردن
اسم
3
bill
[قابل شمارش]
[اسم]
3
اسکناس
مترادف:
banknote
greenback
1.
a
twenty-dollar
bill
1. یک اسکناس بیست دلاری
اسم
4
bill
[قابل شمارش]
[اسم]
4
آگهی
مترادف:
poster
1.
Post
no
bills
1. نصب آگهی ممنوع
اسم
5
bill
[قابل شمارش]
[اسم]
5
منقار
نوک
مترادف:
beak
1.
the
bill
of
the
duck
1. منقار اردک
اسم
6
Bill
[قابل شمارش]
[اسم]
6
بیل (اسم کوچک مردانه)
فعل
صرف فعل
1
to bill
[فعل]
1
صورتحساب دادن
(هزینه) مطالبه کردن
گذشته:
billed
گذشته کامل:
billed
مترادف:
charge
to bill somebody for something
برای چیزی به کسی صورتحساب دادن
The
company
billed
me
for
several
items I didn’t
order
.
آن شرکت برای چندین قلم کالایی که من سفارش نداده بودم، به من صورتحساب داد [از من هزینه مطالبه کرد].
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان