Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سطل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
bin
/bɪn/
قابل شمارش
1
سطل
محفظه
1.A rubbish bin
1. سطل زباله
2.Put those empty cans in the recycling bin.
2. آن قوطی های خالی را در سطل بازیافت بگذار.
تصاویر
کلمات نزدیک
bimonthly
bimbo
billycock
billy goat
billy club
bin liner
binary
binary system
bind
binder
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان