[صفت]

binding

/ˈbaɪndɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more binding] [حالت عالی: most binding]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لازم الاجرا الزامی

معادل ها در دیکشنری فارسی: الزام‌آور لازم‌الاجرا
  • 1.a binding contract
    1. یک قرارداد الزامی
  • 2.The decision is binding on both parties.
    2. تصمیم برای هر دو طرف لازم الاجرا است.
[اسم]

binding

/ˈbaɪndɪŋ/
قابل شمارش

2 جلد شیرازه

معادل ها در دیکشنری فارسی: جلد شیرازه
  • 1.rare books in leather bindings
    1. کتاب های کمیاب با جلد های چرمی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان