[صفت]

bitchy

/ˈbɪʧi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: bitchier] [حالت عالی: bitchiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بداخلاق بدخلق، غرغرو

معادل ها در دیکشنری فارسی: سلیطه
informal
مترادف و متضاد catty
  • 1.She is really bitchy sometimes!
    1. او بعضی اوقات واقعاً غرغرو می‌شود!

2 غرض‌ورزانه بدخواهانه

informal
bitchy remarks
اظهارنظرهای غرض‌ورزانه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان