Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گزنده (سرما)
2 . تندوتیز
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
biting
/ˈbʌɪtɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more biting]
[حالت عالی: most biting]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گزنده (سرما)
سوزدار
مترادف و متضاد
cold
1.He shivered in the biting cold.
1. او در سرمای سوزدار (به خود) لرزید.
2
تندوتیز
نیشدار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زننده
مترادف و متضاد
critical
cruel
biting sarcasm
کنایه نیشدار
تصاویر
کلمات نزدیک
biter
bite-sized
bite the hand that feeds one
bite the dust
bite the bullet
bitter
bitter dispute
bitter divorce
bitter flavor
bitter orange
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان