[صفت]

bitter-sweet

/ˌbɪtərˈswiːt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more bitter-sweet] [حالت عالی: most bitter-sweet]

1 تلخ‌وشیرین

معادل ها در دیکشنری فارسی: تلخ و شیرین
  • 1.She sipped the bittersweet drink.
    1. او یک جرعه از نوشیدنی تلخ‌وشیرینش نوشید.

2 هم شادی‌آور هم ناراحت‌کننده هم شاد و هم غمگین

bittersweet memories
خاطرات هم شاد و هم غمگین
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان