[اسم]

black market

/ˌblæk ˈmɑːrkɪt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بازار سیاه

معادل ها در دیکشنری فارسی: بازار سیاه
  • 1.During the war, there was a thriving black market in food.
    1. طی دوران جنگ، بازار سیاه پر رونق آذوقه به پا بود.
  • 2.to buy or sell goods on the black market
    2. خرید و فروش کالاها در بازار سیاه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان