Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کبودی دور چشم (در اثر ضربه)
2 . مایه شرم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
black eye
/blæk aɪ/
قابل شمارش
1
کبودی دور چشم (در اثر ضربه)
1.He got a black eye in a fight.
1. او در دعوایی، کبودی دور چشم گرفت [او در دعوا (در اثر ضربه) دور چشمش کبود شد].
2.He had a fight at school and came home with a black eye.
2. او در مدرسه دعوا کرد و با کبودی دور چشم به خانه آمد.
2
مایه شرم
تصاویر
کلمات نزدیک
black economy
black coffee
black cab
black box
black belt
black fly
black hole
black ice
black list
black magic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان