[فعل]

to black out

/blæk aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: blacked out] [گذشته: blacked out] [گذشته کامل: blacked out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خاموش کردن (چراغ) تاریک کردن (خانه)

  • 1.During the war, people in the cities were required to black out their windows so that the enemy aircraft could not see them.
    1. طی جنگ، مردم در شهر مجبور شدند چراغ‌های خانه‌شان را خاموش کنند تا موشک‌های جنگی نتوانند آنها را ببینند.

2 محرمانه کردن (اطلاعات و...) مخفی کردن

  • 1.The government decided to black out all the information related to inflation.
    1. دولت تصمیم گرفت تمام اطلاعات درباره تورم را محرمانه کند.

3 غش کردن بیهوش شدن

  • 1.Suddenly the man blacked out during the parade.
    1. ناگهان در طی رژه، مرد غش کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان