Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آب انداختن (سبزیجات و ...) موقع پخته شدن
2 . خلاصه شدن
3 . خلاصه کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to boil down
/bɔɪl daʊn/
فعل ناگذر
[گذشته: boiled down]
[گذشته: boiled down]
[گذشته کامل: boiled down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آب انداختن (سبزیجات و ...) موقع پخته شدن
کم شدن حجم (سبزیجات و...) موقع پخته شدن
1.Spinach tends to boil down a lot.
1. اسفناج معمولاً خیلی آب میاندازد.
2
خلاصه شدن
در نهایت به چیزی (یا جایی) رسیدن
1.The original speech I had written got boiled down to about ten minutes.
1. سخنرانی اصلی که نوشته بودم به حدوداً ده دقیقه خلاصه شد.
3
خلاصه کردن
1.You can boil this down so that there are just two main categories.
1. تو میتوانی این را خلاصه کنی، تا فقط دو نوع گروهبندی داشته باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
boil
bogus
boggy
boggle
bog down
boil down to
boil off
boil over
boil the ocean
boil up
کلمات نزدیک
boil
bohemian
bogus
bogotá
bogie
boil over
boil up
boiled
boiled egg
boiled sweet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان