[اسم]

boo

/bu/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 هو (صدایی به نشانه اعتراض) بو

  • 1.The speech was met with boos from the audience.
    1. آن سخنرانی با هوهایی از جانب حضار رو به رو شد.
توضیحاتی در رابطه با boo
boo صدایی است که فرد یا افرادی برای نشانه اعتراض خود به دیگران آن را تولید می‌کنند.

2 بو (صدایی برای ترساندن یا غافلگیر کردن کسی) هو

  • 1.He jumped out from behind the door and shouted “Boo!”
    1. او از پشت در بیرون پرید و فریاد زد: "بو!"
[فعل]

to boo

/bu/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: booed] [گذشته: booed] [گذشته کامل: booed]

3 هو کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: هو کردن
  • 1.The audience booed.
    1. حضار هو کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان